نوروز 94
نازنین مامان یک سال دیگه گذشت،سال 93 سال سختـــــــــــــــــــــــــــی بود،ولی اواخرش با اومدن فاطمه حسنا یه روح تازه ای به زندگیمون داده شد
بیست و هفتم رفتیم واکسن فاطمه حسنا رو زدیم،اولش اصصصصصصصصصصلا تب نکرد،ولی بعدش(یعنی آخر شب)تب کردی،الهی بمیرم....
ولی خب این هم گذشت
دیشب هم هردو تون برا سال تحویل بیدار بودید،فاطمه حسنا که قصد کرده بود بیدار باشه که تا آخر سال بیدار باشه و.... چون بعدش سریع خوابید...
تو هم که به خاطر ذوق برا هدایا و عیـــــــــــــــــــــــــــــــــــدی لحظه شماری میکردی و با زیر نویس تلوزیون که چقدر مونده پیش میرفتی و هی اعلام میکردی انقدر مونده..
همش هم میگفتی یعنی عید بشه،سال تحویل بشه عیدی ها رو میدیم و.....
اینم عکسای دوتا فرشته ما با عیدی هاشون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی