دوباره اومدم انشاالله بچه ها هم کمک کنن
سلام
خدا میدونه چقدر دلم تنگه نوشتن تو این صفحه بود
بعد به دنیا اومدن فاطمه حسنا دیگه فرصت نمیکردم بیام اینجا
نه که زمانی نداشته باشم،ولی خب بالاخره یا باید از بچه ها میزدم یا از کارام یا از خودم
که نمیشد
فاطمه حسنا هم نسبت به مهدیه زهرا وروجکتر بود و 4.5ماهگی نشست و 5 ماهگی سینه خیز رفت و 6 ماهگی چهار دست و پا و 10 ماهگی هم رسما و کامل راه افتاد
والبته علاقه شدیدی به بالا رفتن از اقصی نقاط خونه داشت
و مهدیه زهرا هم که خیلییییییییی حساس
دیگه فرصتی برای مامان زهرای دست تنها نموند
تا وبلاگشونو به روز کنه
البته همه خاطرات(مختصرتر) توی تقویم هست
ولی خب دیگه.....
از الان بگم
فاطمه حسنای عشق مامان چند روز دیگه دو سالش کامل میشه
کامل حرف میزنه
البته بچگونه و اشتباه
و اشکال دستوری حرف زدنش تو فعل هاشه
که همونو که ما میگیم تکرار میکنه
مثلا باباش میگه نشستی
میگه آره نشستیییییییی
یا میگیم خوبی؟
میگه خوبی(یعنی خوبم)
ناهار خوردی
بله ناهار خوردی
البته جدیدا میدونه اشتباهه و آخرشو یواشتر میگه
و اینکه پر از ناز و اداست
اصصصصلا همه دوست دارن بزننشو لهش کنن و گازش بگیرن
اصصصصصصلا خودش با رفتاراش و اداهاش اینو میخواد
بعد هم که فشارش میدم و....
میگه مامان نخن(نکن)با یه نازو خنده ایییییی که حتما مصر میشم ادامش بدم
و مهدیه زهرا عشق مامان
یک ماه و خورده ای داره تا 6 سالش تموم بشه
(البته تولد دوتاشونو تو ماه ربیع و روز سالروز امامت امام زمان (عج)گرفتیم
مهدیه زهرا هم که از 4 سالگی کلاس قرآن میرفت
الان کامل خوندن قرآن و فارسی رو بلده
حفظ جزء30 رو شهریور تموم کرد
و یکی دوماه دیگه جزء29 رو هم تموم میکنه
و انشاالله تا آخر امسال حافظ دو جزء قرآن میشه
و ترم چهار چرتکه هم هست
و چون دیدیم این کلاسها رو میره،پیش دبستان ثبت نامش نکردیم
تا یک سال دیگه هم تو خونه بهش خوش بگذره(البته خودشم راغب نبود به رفتن)
البته مهر پارسال دوماه مهد رفت که پوستمو کند سر بیدار شدن و آماده شدن و دیگه خودش نرفت
البته الان تو همونجا جزو گروه مهدی یاران 1 هفته ای یکبار میره
میخواستن پیش ها رو حذف کنن ولی چون دخترم خانوم تره و سواد داره
اجازه دادن بره
فعلا این باشه
تا سر فرصت یه سری عکس اینا بذارم