فرشته نازم به این دنیا پا گذاشت
مامان جونم خاطره ی به دنیا اومدن تو از بهترین خاطرات عمرمه روز ٢١ بهمن ٨٩ رفتم سونوی دکتر واسعی که گفت میزان مایع خیلی کمه،حتما زنگ بزن و به دکترت بگو،من هم نگران شدم هم ته دلم یکم خوشحال که تو زودتر میای تو بغل مامانی،شانس من اونروز دکتر نبود و من رفتم بیمارستان، یه روز بارونی بود و تو راه رفتن با خاله زینب و بابایی،رادیو صدای الله اکبر شب ٢٢ بهمن رو پخش کرد من هم الله اکبر گویان و با خوشحالی به این فکر میکردم که به زودی عروسک نازمو تو آغوشم میگیرم،ولی رفتم بیمارستان و فقط بهم یه سرم بزرگ وصل کردن،روز ٢٢ بهمن هم مثل دیروز بابا غفور بوسم کرد و با مامان فاطمه و خاله زینب و بابایی رفتیم بیمارستان ،خیلی دوست داشتم ٢٢ بهمن به...
نویسنده :
یاس نقره ای
0:51