دیگه خانم شدی عزیز دلم
مامانی بعد کش و قوس زیاد و پرس وجو و کلی ترس و استرس و.... بالاخره دیروز گوشهای کوچولو و خوشگلت جیگرتر شد و به یه نگین خوشگل منور شد،
خودم هم این درد و کشیدم ولی انگار درد تو خیلی کمتر بود،اولش یکم گریه کردی ولی تا بیایم تو ماشین آروم بودی و میخندیدی و حرف میزدی.
حالا غیر از اینکه خیلی کارا میکنی ،حرف میزنی و میخندی و میخوای بدویی و تا دستتو میگیریم میخوای بلند شی و خنده و حرف زدن بقیه رو میفهمی و... کاملا بوس کردن رو هم متوجه میشی و خوشت میاد و میخندی...
اصلا یکی از بازیهامون اینه که کف پاتو میبوسم و تو خوشت میاد و میخندی،وقتی نمیبوسم پاتو تکون میدی و میاری بالا یعنی بازم بوس....
خیلی هم شکمویی ماشالله،دیشب مامان فاطمه خیار آورد دم دهنت،شروع کردی به میک زدن،بعدش که خیارو گذاشت رو میز خم شده بودی و دست و پاتو تکون میدادی،یعنی بازم بده،بعد که دیدی فایده نداره زدی زیر گریه و مامان مجبور شد بلند شه و بگردونتت.
ضمنا خیلی هم بغلی شدی و وقتی تو بغلمونی وایمیستیم گریه میکنی که راه برو که من همه جا رو ببینم و لذت ببرم و...
قبل سوراخ کردن گوشت که رفتی حموم
بعد از اینکه گوشتو سوراخ کردیم و الحمدلله تو سرحال بودی
مهدیه زهرا با اون نگین خوشگل روی گوشش که خانوم تر شده