مهدیه زهرا جانمهدیه زهرا جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره
فاطمه حسنا جانفاطمه حسنا جان، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
ریحانه نورا جانریحانه نورا جان، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

فرشته کوچولوهای آسمونی لحظات ناب زندگی عشقای مامان و بابا

نی نی ناز و شیطون یازده ماهه

1390/10/23 11:10
نویسنده : یاس نقره ای
1,682 بازدید
اشتراک گذاری

 

مهدیه زهرای بلای مامان،عسل و عشق مامان،دیگه خیلی خانوم و البته بلا شدی،نازنینم

امروز مصادف با اربعین حسینی 11 ماهت تموم شد،

 

 

 

فقط یک ماهه دیگه مونده تا یک ساله بشی،چقدر زود گذشت و چقدر بزرگ شدی مامانی خوشگلم،

ولی اصلا از راه رفتن خبری نیست،اصلا علاقه ای به راه رفتن نداری،البته باباغفور اینا میگن مثل مامانت محتاطی و خطر نمیکنی!!!!!!!!!(خوبه دیگه،مگه بده(نوشابه برا خودم باز کنم))همش میگن دختره زهرا دیگه ...

حتی وقتی حواست نبود برا چند ثانیه وایستاده بودی ولی اصلااااااااااااااااا خبری نیست.

تو مراسم اربعین وقتی کسی بهت نگاه میکرد و باهات حرف نمیزد داد میزدی و اعتراض میکردی که چرا حرف نمیزنی ،وقتی هم که حرف میزدن صورتتو قایم میکردی،ولی یکم بعد با دو تا خانواده از دور دوست شدی اونا هی باهات حرف میزدن و تو هم حسابی ادا میریختی و ذوق میکردی و جیغ میزدی و ذوق میکردی و حرف میزدی و...،ما تعجب کرده بودیم.

آخر مراسم اومدن که تو رو خدا یه دیقه بده بغلش کنیم دلمون رفت و... گفتم غریبی میکنه ،گفتن یه دیقه،ولیییییییییییییی تا رفتی بغلشون زدی زیر گریه و منو میخواستی،ایندفعه اونا تعجب کردن و گفتن ما که دوست شده بودیم، از دور چه مهربون بودی،چقدر مامانیه و....

بعدشم انقدر گریه کردی که خوابیدی.

 

 

انقدر لوس و مامانی تر شدی که خدا میدونه،چپ میری راست میای صورتتو میچسبونی به صورتم میگی بوسم کن،تا حواسم به تلویزیوم پرت میشه یا تلفنی صحبت میکنم صورت نازتو میاری جلوی صورتم و میخندی که تو رو نگاه کنم و بوست کنم منم میگیرم انقدر میچلونمت که دلم خنک شه

کنترل تلویزیون رو میگیری و تا میگیم کانالشو عوض کن میگیری سمت تلویزیون،وقتی هم تلویزیونو خراب میکنی سریع کنترل رو میدی به ما که درستش کنیم

غر میزنی  و ام ام میکنی که لب تاب و روشن کن،عکس مبایل رو بیار،یک بار متر فلزی رو باز و بسته کردم ،بعد چند روز آوردی بهم دادی که بازش کنم (هی غر میزنی ولی وقتی اون کاری که میخوای میکنم میخندی و سرتو به نشانه تایید بالا و پایین میکنی)

شونه رو میگیری و موهای خودتو ما رو شونه میکنی،گلسرتو میگیری و میزنی به موهات و میخندی

جورابتو مثلا پات میکنی و به پا و دستت لوسیون میمالی و....

یه بار دیدیم صدات نمیاد،رفتیم دیدیم رفتی سر کمد بابا غفور و همه پولا رو ریختی و داری بازی میکنی.

 

خاله زینب اداتو در میاورد و تو غش غش میخندیدی طوری که نفست بند میومد و هی خاله رو میزدی و هی ناز میکردی....!!!!!!!!!!!

 

قبلا وقتی یک دستتو میگرفتم که رات ببرم میترسیدی و مقاومت میکردی ولی الان وقتی یک دستتو میگیرم و راه میریم دوست داری و میدویی.

وقتی شیشه میخوری به جای اینکه از دستهای بغلش قشنگ نگه داری از یکی از دسته هاش میگیری و بالا نگههش میداری.

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان چشم عسلي
23 بهمن 90 0:29
ماشالله به اين دخمل ناز خانومي تولدت مبارك اگر دوست داشتي تبادل لينك كنيم
مامانی درسا
23 بهمن 90 1:03
عزیزم تولدت مبارک انشاالله 120 ساله شی . و همیشه شاد و سالم در کنار بابا و مامان باشی .
هلیا
23 بهمن 90 1:17
خوشگل خانوم تولدت مبارک
مامان آرینا موفرفری
23 بهمن 90 1:26
مهدیه زهرا جان تولدت مبارک.23بهمن 1390
lمامان چند فرشته
23 بهمن 90 4:20
تولد مبارک خانم خانما
مامان بیتا
23 بهمن 90 9:49
خداي اطلسي ها با تو باشد پناه بي کسي ها با تو باشد تمام لحظه هاي خوب يک عمر به جز دلواپسي ها با تو باشد . تولدت مبارک
مامان رها
23 بهمن 90 10:39
سلام عزیز خاله تولدت مبارک تولد تولد تولدت مبارک بیا شمع ها رو فوت کن که 100 سال زنده باشی از راه دور می بوسمت خوشحال میشیم به ما هم سر بزنید
شهراد شیر کوچولو
23 بهمن 90 10:40
دخمل نانازی تولدت مبارک عزیزم اشا... هزار سال زنده باشی موچولو
مامان سوگل
23 بهمن 90 14:57
سلام خانوم خوشگله، تو صفحه اول سایت نی نی وبلاگ دیدم تولدته گفتم بیام بهت تبریک بگم، تولد تولد تولدت مبارک ایشالا صد و بیست ساله بشی زیر سایه پدر و مادر مهربونت
مامان علي خوشتيپ
23 بهمن 90 23:49
تولدت مبارك عزيزم