مهدیه زهرا جانمهدیه زهرا جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
فاطمه حسنا جانفاطمه حسنا جان، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
ریحانه نورا جانریحانه نورا جان، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

فرشته کوچولوهای آسمونی لحظات ناب زندگی عشقای مامان و بابا

تولد پروانه ای مهدیه زهرا جاااااااااااااان

مهدیه زهرای عشقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم امروز سه ساله که وجود تو فرشته کوچولوی آسمونی زندگی ما رو پر از نور و عشق کرده عزیزم هنوز باور ندارم که خدا چنین فرشته زیبا و پاکی نصیبم کرده اییییییییییییییییییی خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا به خودت میسپارمش به چهارده نوری که جهان را به بهانه وجودشان آفریدی میسپارمش خدایاااااااااااااااااااااااااااااااا نگه دارش باش و لحظه ای عشق مرا به خودش وانگذار به حق حضرت زهرا و خاندانش                           ...
23 بهمن 1392

عکس

     آخ مامان فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدای این تیپت  برفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ          تو خونه حس عکس انداختنت اومد و هی ژست میگرفتی           ...
30 دی 1392

سالروز امامت حضرت مهدی(عج)

مهدیه زهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرایییییییییییییییییی نازنیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنم امروز تولد قمری شما گل دختره ناااااااااااااااااااااازه و همینطور سالگرد ازدواج من و باباییییییییییییییییییییییییییییی امسال 6 ساله که ما عروسی کردیم و سه ساله که شما عشق ما رو زیباتر کردیییییییییییییی عســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل مامان مبارکت باشه همونطور که همیشه گفتم انشاالله امام زمان تا آخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر مواظب خود ما و زندگیمون باشه                     ...
21 دی 1392

روز عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

مهدیه زهرا ،عشــــــــــــــــــــــــــــق مامان امروز روز ازدواج حضرت علی و حضرت زهراست روز عشق روزی که بهترین زوج عالم به عقد هم دراومدن من و بابایی از اول این روزو روز عشق گذاشتیم و برا هم هدیه ی عاشقانه و... میخریم که فعلا فقط هدیه ما به بابایی داده شده(یک ست ریش تراش)   هدیه من و تو مونده هنوز!!!!!!!!!!!!!!!   مامان خوشگلم ببخشید که وقت نمیکنم خیلی به وبلاگت سر بزنم،مشکلات نذاشت دوباره(سر شلوغی) ولی دفترچه خاطراتت آپدیته هاااااااااااااااااااااا   تو این یک ماه اخیر هم رفتیم پیش دکتر انصاری و کلی خیالم بابت وضعیت جسمیت راحت شد و پیش مرکز پایش رفتیم و خیالم بابت مسائل روحیت هم راحت شد...
15 مهر 1392

سومین ماه رمضان فرشته ام

    کاش این رمضان لای دیدار شویم سحری با نظر لطف تو بیدار شویم   باز هم ماه رمضان آمد،میگن اونایی که اهل سیر و سلوکن،سیر و سلوکشون از این ماه شزوع میشه ما که خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــی با اونا فاصله داریم ولی کــــــــــــــــــــــــــــاش یکم بیشتر به خودمون بیایم ای خـــــــــــــــــــــــــــــــــــدا چقدر دلم گرفته   در میکده گشودند خدایا مپسند که در این بزم و طرب ما سوی تقوا نرویم   مهدیه زهرای نازنینم،عشق مامان از اونجایی که همه چیزو متوجه میشی بهت توضیح دادم که ماه رمضان ماه خداست و روزه میگیریم و قرآن میخونیم و .... اولش با دقت گوش داد...
19 تير 1392

زیارت حرم امام رضا(ع)در مبعث

یا رحمت للعالمین جبریل میخواند تو را ای منجی کل بشر بیرون بیا از این سرا تو شهریار عالمی تا چند در غار حرا ای یوسف مصر وجود از غار تنهایی درآ   محمد پاک و شفاف و زلال است که مرات جمال ذوالفقار است محمد تا نبوت را برانگیخت ولایت را به کام شیعیان ریخت   عزیز دل مامان ،امسال مبعث مصادف شد با تولد من(17 خرداد) بابایی هم از قبل تصمیم داشت ما رو ببره مشهد زیارت امام رضا(ع)   با کلی ذوق روز 15 حرکت کردیم به سمت فرودگاه که بریم مشهد،تو به خودت حالت گریه گرفتی و گفتی با هواپیما نریم،من میترسم،ما هم تعجب که وروجک تو اصــــــــــــــــــــــلا از کجا میدونی هواپیما چیه؟؟؟؟؟ ولی برعکس برای قطار خیلی ذوق دا...
17 خرداد 1392

ولادت حضرت علی(ع) و روز پدر

سلام عزیزانی که وب رو دنبال میکردیدو شکایت میکردید که چرا آپ نمیکنم  سلام عشق مامانی ،ببخشید که چند وقت نبودیم،یه درگیری داشتیم که نتونستیم بیایم،امیدوارم از دست مامان ناراحت نشده باشی   عاشــــــــــــــــــــق این شعرم که میگه نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو به متکر علی بگو نماز خود رها کند   روز پدر شد و ما دوباره عزااا گرفتیم برای بابایی چی بخریم ولی هر چی بود به خیر گذشت و به خوبی و آبرمندانه برگزار شد   مامان خوشگلم غیر از اینکه دیگه نمیدونم چه کلمه ای رو بنویسم چون همه رو میگی اینو بگم که: ادای عطسه کردن در میاری و میگی مامان فکر کنم سرما خوردم یکی بوست میکنه،میای و به من شکایت م...
3 خرداد 1392

روز ماااااااااادر

مهدیه زهرای خوشگل امروز دوباره برخودم بالیدم که خدا منو برای مقام مادری لایق دونست و یه فرشته کوچولوی آسمونی بهم عطا کرد خدایا به همین روز عزیز قسمت میدم که هیچ فرشته ای رو در حسرت مادر بودن نذار   اول رفتیم خونه عزیز جون و هدیشو دادیم فرداش هم باباجون ما رو برد رستوران و بعدش اومدیم و چون کیک داشتیم تو شمع فوت کردی و کلی ذوق کردی(چون بهت گفتم تولد حضرت زهراست اسم تو هم زهراست،فکر میکردی تولدته،بعدشم میگفتی اسم من مهدیه زهرا زهرا،رو زهراش تاکید میکردی) بعدش جیغ جیغ که هدیه ی من ما هم چون اسمت (هم مهدیه هم زهرا)اسم حضرت زهراست برات هدیه خریدیم(وسایل دکتری،دوربین و ساعت که همشم خیلیییییییییییییییی خوشگل بود)   تو ...
11 ارديبهشت 1392

مهدیه زهرا و حضرت زهرا(س) و مهدیه ها

  مهدیه زهرای نازنین مامان ایام فاطمیه شد و دوباره توفیقی شد که بیشتر به سمت ائمه بریم چند شب رفتیم مسجد،چند جای مختلف اول اینکه همه غر میزدن چرا بچت نمیجوشه و...(جدا از اینکه ارثیه و دلش نمیخواد و....) با همه مخصوصا بچه ها زود دوست میشدی شب اول با یه دختره 5 ساله اینا دوست شدی،ازت پرسیدم اسمش چی بود؟ گفتی مهتیه(مهدیه) دیدم مامانش صداش کرد و فهمیدم درست میگی ولی مامان فدات شه،تو که اسمتو به اونا میگفتی متوجه نمیشدن چی میگی شب دوم بایه دختر 4 ساله اینا دوست شدی که خیلییییییییییییی مهربون بود و دستتو گرفته بود گفتم اسمش چی بود؟گفتی مهدیه فکر کردم متوجه نشدی اسمش چیه و به هوای دختر دیروزی میگی مهدیه،دیدم مامانش صداش ک...
25 فروردين 1392

سال 92

مهدیه زهرای عزیزم امسال سال تحویل رو رفتیم مقبره الشهدا که به برکت خون شهدا و عظمتشون و محبوب بودنشون پیش خدا سال خوبی داشته باشیم(که من یقین دارم امسال سال خوبیه) ومن کلی حاجت داشتم که.......... و امیدوارم انشاالله براورده بشه همششششششششش بعدش رفتیم خونه باباجون اینا و عیدی و بخور بخور و..... سفره هفت سین مال ما نیست و سلیقه زنعموی عزیزمه،به سرقت بردیمش       گفته بودم یدفغه زبون باز کردی،تو عید دیگه خیلییییییییییییی مشهود بود به من میگییییییییی مامان زهراااااااااااا همه دلشون میره،حالا حال منو داشته باشششششششششششش از قبل از بچه دار بودن عاشق این بودم که میدیدم بچه ها اسم مامانشونو بعد مامان میگن،خدا ه...
15 فروردين 1392